جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مدرکات: (تعداد کل: 2)
مدرکات
[مُ رَ] (ع ص، اِ) آنچه از اشیاء که ادراک شود. (فرهنگ فارسی معین). آن چه که دریافته و ادراک شود یا قابل درک و فهم باشد. جِ مُدْرَکه. رجوع به مُدرَک و مُدرَکَه شود.
- مدرکات امکانیه؛ در فلسفه، موجودات امکانیه. (فرهنگ علوم عقلی از فرهنگ فارسی معین). رجوع به...
- مدرکات امکانیه؛ در فلسفه، موجودات امکانیه. (فرهنگ علوم عقلی از فرهنگ فارسی معین). رجوع به...
مدرکات
[مُ رِ] (ع ص، اِ) عقلها. دانشها. (غیاث اللغات). جِ مُدْرِکه. رجوع به مُدْرِکه شود.
- مدرکات خمس؛ قوای پنجگانهء باطنی: حس مشترک، خیال، وهم، حافظه، متصرفه. (فرهنگ علوم عقلی، از فرهنگ فارسی معین). رجوع به اسفار ج1 ص27 شود.
- مدرکات خمس؛ قوای پنجگانهء باطنی: حس مشترک، خیال، وهم، حافظه، متصرفه. (فرهنگ علوم عقلی، از فرهنگ فارسی معین). رجوع به اسفار ج1 ص27 شود.