جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مجنون: (تعداد کل: 5)
مجنون
[مَ] (ع ص) جنون زده و دیوانه. (غیاث) (آنندراج). آنکه عقل وی زایل یا فاسد شده باشد. مؤنث آن مَجنونَه. (از اقرب الموارد). دیوانه شده. دیوانه کرده شده. دیوانه و شوریده و بی عقل. ج، مَجانین. (ناظم الاطباء). دیوزده. پری زده. مألوس. دیوانه. مقابل عاقل و فرزانه. (یادداشت به خط...
مجنون
[مَ] (اِخ) عاشق لیلی بود. (غیاث). قیس که عاشق لیلی بود. (آنندراج). لقب قیس بن ملوح است که از بنی جعده بود. از شدت عشق لیلی دیوانه شد و بدان جهت مجنونش خواندند. (از انساب سمعانی) :
لیلی صفتان ز حال ما بی خبرند
مجنون داند که حال مجنون چون است.
منسوب به...
لیلی صفتان ز حال ما بی خبرند
مجنون داند که حال مجنون چون است.
منسوب به...
مجنون
[مَ] (اِخ) پسر کمال الدین محمود رفیقی از شاعران خوشنویس معاصر سلطان حسین بایقرا بود. وی به مجنون چپ نویس شهرت داشت و خطی اختراع کرده و آن را توأمان نام نهاده بود. از قصاید اوست:
فیروزهء سپهر در انگشترین تست
روی زمین تمام به زیر نگین تست
و رجوع به حبیب السیر...
فیروزهء سپهر در انگشترین تست
روی زمین تمام به زیر نگین تست
و رجوع به حبیب السیر...
مجنون
[مَ] (اِخ) دهی از دهستان چالدران است که در بخش سیه چشمهء شهرستان ماکو واقع است و 221 تن سکنه دارد. این ده در دو محل به فاصلهء پانصد گز به نام مجنون بالا و مجنون پائین مشهور است و سکنهء مجنون بالا 125 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران...
مجنون
[مَ] (اِخ) دهی از دهستان رود حله است که در بخش گناوهء شهرستان بوشهر واقع است و 429 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).