جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مجلی: (تعداد کل: 6)
مجلی
[مَ لا] (ع اِ) پیش سر موی ریخته. ج، مجالی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). قسمت پیش سر و آن موضع ریختن موست. (از اقرب الموارد). || جای زدودن و روشن و آشکار کردن. (آنندراج) (غیاث). || جلوه گاه. محل جلوه و ظهور. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
مجلی
[مُ جَلْ لی] (ع ص) روشن کننده. (آنندراج) (غیاث). کسی و یا چیزی که روشن و هویدا می کند و آشکار می نماید. || زداینده و جلا دهنده. (ناظم الاطباء). || تیز نگرنده مانند عقابی که می نگرد شکار خود را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خبردهنده از خیال...
مجلی
[مُ جَلْ لا] (ع ص) جلا داده شده. (غیاث) (آنندراج). زدوده شده و صیقل شده. (ناظم الاطباء). || روشن و آشکار کرده شده. (غیاث) (آنندراج). واضح و هویدا گشته. || صاف و روشن کرده شده. (ناظم الاطباء).
مجلی
[مُ] (ع ص) آن که قحط او را از خانمان بیرون کرده باشد. (آنندراج) (از منتهی الارب). آواره و در بدر و از خانمان بدر شده. || آزاد شده از غم. || رهاشده و نجات یافته. (ناظم الاطباء).
مجلی
[مَ لا] (ع اِ) بی مویی پیش سر تا فرق سر. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون).
مجلی
[مَ لی ی] (اِخ) رجوع به ابن جمیع ابوالمعالی مجلی شود.