جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مجریه: (تعداد کل: 3)
مجریه
[مُ یَ] (ع ص) کلبه مجریه؛ مادهء سگ با بچه. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج). و رجوع به مجری شود.
مجریه
[مُ یَ / یِ] (ع ص) مؤنث مُجری. رجوع به مجری شود.
- قوهء مجریه؛ یکی از سه قوه در حکومت عامه که بر طبق قوانین کار راند. مقابل قوهء مقننه و قوهء قضائیه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). قوه ای که حکومت و ادارهء امور کشور را به عهده دارد....
- قوهء مجریه؛ یکی از سه قوه در حکومت عامه که بر طبق قوانین کار راند. مقابل قوهء مقننه و قوهء قضائیه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). قوه ای که حکومت و ادارهء امور کشور را به عهده دارد....
مجریه
[مُ ری یِ] (اِخ) دهی از دهستان میان آب است که در بخش مرکزی شهرستان شوشتر واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).