جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مبهم: (تعداد کل: 3)
مبهم
[مُ هَ] (ع ص) دربسته. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از محیط المحیط) (از ذیل اقرب الموارد). || اصم. (محیط المحیط). || بیهوش. ضربهُ فوقع مبهماً؛ ای مغشیا علیه لاینطق و لایمیز. (ذیل اقرب الموارد). || کار فروبسته. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کاری پوشیده که ندانند روی آن. (مهذب...
مبهم
[مُ بَهْ هِ] (ع ص) جداکننده. (آنندراج). مبهم البهم؛ جدا کنندهء ستور ریزگان را از مادر آنها در چرا. (ناظم الاطباء). || اقامت کننده در جائی. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون).
مبهم
[مُ هِ] (ع ص) بندکنندهء در. || پوشیده دارنده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). || مجهول و مطلق گذارندهء چیزی. (ناظم الاطباء).