جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مایه: (تعداد کل: 5)
مایه
[یَ / یِ] (اِ) بنیاد هرچیز را گویند. (برهان). اصل و مادهء هرچیز را گویند. (فرهنگ رشیدی) (از غیاث). اصل و ریشه و بنیاد و مصدر و اساس و جوهر. (ناظم الاطباء). پهلوی، ماتک(1) (جوهر، مادهء اولی) و نیز به معنی ماده، شی ء مادی. (حاشیهء برهان چ معین) :
بداند...
بداند...
مایه
[یَ / یِ] (اِ) ماه ایار. (ابن البیطار در کلمهء تُن، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ماه مه. ماه مه فرنگی. (یادداشت ایضاً) : و وافق یوم اقلا عناالمذکور اول یوم من مایه (رحلهء ابن جبیر، یادداشت ایضاً). و الفینا حصاد الشعیر بهذه الجهات فی هذا الوقت الذی هو نصف...
مایه
[یَ / یِ] (اِ) آنچه در شیر کنند تا بکلچد. آنچه شیر را بکلچاند. آنچه شیر را منعقد کند: مایهء شیر. مایهء پنیر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). چیزی است که برای ساختن پنیر یا ماست به شیر زنند تا آن را تخمیر کند و به صورت ماست یا پنیر...
مایه
[یَ / یِ] (اِ) ماده شتر را گویند خصوصاً. (از برهان). خاصه ماده شتر را گویند. (از آنندراج). مادهء شتر. (فرهنگ رشیدی) (ناظم الاطباء). ناقه. شتر ماده. مقابل اروانه و جمل و شتر نر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || مادهء هر حیوانی را گویند عموماً. (برهان). مادهء هر چیز...
مایه
[یَ / یِ] (اِخ) به معنی مایون هم هست که گاوی بوده و فریدون را شیر می داد. (برهان). گاو ماده ای که فریدون را شیر می داد. (ناظم الاطباء). در شاهنامه این صورت نیامده، مصحف بر مایه = برمایون است. (حاشیهء برهان چ معین). رجوع به مایون و برمایون...