جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه لیقه: (تعداد کل: 2)
لیقه
[قَ] (ع اِ) آنچه در دوات نهند از لاس و موی و جز آن. (منتهی الارب). ریقه. صوف و مانند آن که در دوات کنند. پشم یا ابریشم که در دوات بود. (السامی فی الاسامی). سفت. صوف دویت. (زمخشری). آنچه از نخ یا ابریشم و جز آن در دوات نهند...
لیقه
[لَ قَ] (ع مص) لیق. لیقه انداختن در دوات و نیکو کردن سیاهی آن را. (منتهی الارب). صوف و مانند آن در دوات کردن. (منتخب اللغات). رجوع به لیق شود.