جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه لخته: (تعداد کل: 1)
لخته
[لَ تَ / تِ] (ص، اِ) پاره. (برهان) (اوبهی). لخت. (آنندراج) (برهان) :
یا زنده شبی از غم او آنکه درست است
از تنگ دلی جامه کند لخته و پاره.
خسروانی (از حاشیهء فرهنگ اسدی نخجوانی).
|| بسته. دَلمه.
- لخته شدن خون و غیره؛ بستن آن(1). دَلمه شدن آن. لخت شدن آن.
-لخته کردن؛(2) کلچیدن.
(1)...
یا زنده شبی از غم او آنکه درست است
از تنگ دلی جامه کند لخته و پاره.
خسروانی (از حاشیهء فرهنگ اسدی نخجوانی).
|| بسته. دَلمه.
- لخته شدن خون و غیره؛ بستن آن(1). دَلمه شدن آن. لخت شدن آن.
-لخته کردن؛(2) کلچیدن.
(1)...
قافیهیاب برای اندروید
با خرید نسخه اندرویدی قافیهیاب از فروشگاههای زیر از این پروژه حمایت کنید:
نرمافزار فرهنگ عروضی
گنجور
گنجور مجموعهای ارزشمند از سرودهها و سخنرانیهای شاعران پارسیگوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وبسایت گنجور اینجا کلیک کنید.
دریای سخن
نرمافزار دریای سخن کتابخانهای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم میداریم.