جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه لبلاب: (تعداد کل: 2)
لبلاب
[لَ] (ص، اِ) عزیمت خوان. عزائم خوان. افسونگر. (برهان). ساحر. افسون ساز :
چنان نمایدم از آب دیده صورت او
که چهرهء پری از زیر مهرهء لبلاب.
مسعودسعد.
گهی چو مرد پریسای گونه گونه صور
همی نماید زیر نگینهء لبلاب.
لبیبی (از صحاح الفرس).
چنان نمایدم از آب دیده صورت او
که چهرهء پری از زیر مهرهء لبلاب.
مسعودسعد.
گهی چو مرد پریسای گونه گونه صور
همی نماید زیر نگینهء لبلاب.
لبیبی (از صحاح الفرس).