جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه قیمه: (تعداد کل: 3)
قیمه
[قَیْ یِ مَ] (ع ص، اِ) مؤنث قیِّم. (اقرب الموارد). || راست و معتدل. (منتهی الارب). دیانت مستقیم. (اقرب الموارد). و بهمین معنی است قول خدای تعالی : و ذلک دین القیمه. (قرآن 98/5). و مؤنث آورد آن را زیرا اراده کرد بدان ملت حنفیه اسلام را. (منتهی الارب).
قیمه
[مَ] (ع اِ) ارز هر چیزی. (منتهی الارب). بها در برابر کالا. (از اقرب الموارد). نرخ. ارزش. ج، قِیَم. (منتهی الارب). رجوع به قیمت شود. || ثبات و دوام بر چیزی: ما له قیمه؛ ای ثبات و دوام علی امر. (اقرب الموارد). یعنی او را ارزی نیست و این در...