جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه قلمی: (تعداد کل: 1)
قلمی
[قَ لَ] (ص نسبی) منسوب به قلم.
-بادنجان قلمی.؛
-شورهء قلمی؛ شورهء مانند قلم. (ناظم الاطباء).
-دماغ قلمی؛ باریک چون قلم.
|| نوشته شده با قلم و تحریر شده. (ناظم الاطباء). خطی، مقابل چاپی.
-قلمی شدن و قلمی فرمودن؛ تحریر شدن و تحریر فرمودن. (از ناظم الاطباء).
|| قلمکار. قسمی از برد که مخطط باشد به...
-بادنجان قلمی.؛
-شورهء قلمی؛ شورهء مانند قلم. (ناظم الاطباء).
-دماغ قلمی؛ باریک چون قلم.
|| نوشته شده با قلم و تحریر شده. (ناظم الاطباء). خطی، مقابل چاپی.
-قلمی شدن و قلمی فرمودن؛ تحریر شدن و تحریر فرمودن. (از ناظم الاطباء).
|| قلمکار. قسمی از برد که مخطط باشد به...
قافیهیاب برای اندروید
با خرید نسخه اندرویدی قافیهیاب از فروشگاههای زیر از این پروژه حمایت کنید:
نرمافزار فرهنگ عروضی
گنجور
گنجور مجموعهای ارزشمند از سرودهها و سخنرانیهای شاعران پارسیگوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وبسایت گنجور اینجا کلیک کنید.
دریای سخن
نرمافزار دریای سخن کتابخانهای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم میداریم.