جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه قسی: (تعداد کل: 6)
قسی
[قُ سی ی] (ع اِ) جِ قوس. (منتهی الارب). رجوع به قوس شود.
قسی
[قِ سی ی] (ع اِ) جِ قوس. (منتهی الارب). رجوع به قوس شود : چه خداوندان علم [ نجوم ] بخشهای دائرهء فلک را قسی خوانده اند یعنی کمانها. (نوروزنامه).
قسی
[قَ سی ی] (ع ص) (درهم...) درهم زائف و ناسره. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). و آن معرب قاش است و گویند فعیل از قسوه است. (المعرب جوالیقی ص257): کلام قسی؛ کلام زائف و بهرج. (اقرب الموارد). || سخت و شدید: عام قسی؛ سال سخت به سبب سرما یا گرما یا...
قسی
[قَسْ سی ی] (ص نسبی) نسبت است به قس. (معجم البلدان). رجوع به قَسّ شود. || (جامهء...) جامه ای است منسوب به قس که از مصر آرند و در آن ابریشم است و پیغمبر آن را نهی فرموده است. (معجم البلدان).
قسی
[قَ سی ی] (اِخ) (ذو...) راه یمن سوی بصره. (منتهی الارب). جائی است در راه یمن به بصره. (معجم البلدان).