جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه قسطاس: (تعداد کل: 2)
قسطاس
[قِ] (ع / معرب، اِ) میزان. (اقرب الموارد). کپان و ترازو. (منتهی الارب) (برهان). || راست تر ترازوها. (منتهی الارب). اقوم الموازین. (اقرب الموارد). || ترازوی عدل، هر ترازو که باشد. (منتهی الارب). میزان العدل ایّ میزان کان. (اقرب الموارد) : و زنوا بالقسطاس المستقیم. (قرآن 17/35).برخی گویند این کلمه...
قسطاس
[قُ] (ع / معرب، اِ) ترازو. (برهان). ترازوی بزرگ. (مهذب الاسماء). قِسطاس در همهء معانی آن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قِسطاس شود :
به قسطاسی بسنجم راز موبد
که جوسنگش بود قسطای(1) لوقا.خاقانی.
(1) - ن ل: قسطاس.
به قسطاسی بسنجم راز موبد
که جوسنگش بود قسطای(1) لوقا.خاقانی.
(1) - ن ل: قسطاس.