جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه قریب: (تعداد کل: 5)
قریب
[قَ] (ع ص) نزدیک. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج). واحد و جمع در آن یکسان، و قوله تعالی : «ان رحمه الله قریب» (قرآن 7/56)، و قریبه نگفت زیرا از رحمت نیکویی را قصد کرد، و نیز چون آنچه مؤنث حقیقی شود مذکر آوردن آن رواست. حراء گوید: هرگاه قریب...
قریب
[قُ رَ] (اِخ) لقب پدر اصمعی است. (منتهی الارب).
قریب
[قُ رَ] (اِخ) نام رئیسی است از خوارج. (منتهی الارب).
قریب
[قُ رَ] (اِخ) ابن یعقوب. کاتبی است. (منتهی الارب).
قریب
[قَ] (اِخ) عبدی از محدثان است. (منتهی الارب).