جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه قاطع: (تعداد کل: 3)

قاطع

[طِ] (ع ص) برنده. جداکننده. تیز و بران. (ناظم الاطباء) :
کید قاطع مگو که واصل ماست
کید چون گردد آفتاب منیر.خاقانی.
- برهان قاطع؛ حجه قاطع. حجتی که شبهه و شک را میبرد : منکران توحید و تمجید باریتعالی را به برهان قاطع شمشیر مسخر گردانید. (ترجمهء تاریخ یمینی).
خطی که یار تراشید...

قاطع

[طِ] (ع ص)(1) از مرغان، که به گرم سیر و سردسیر روند در موقعی معلوم از سال، خلاف آید. ج، قواطع.
(1) - Emigrant.

قاطع

[طِ] (اِخ) طایفه ای از قبیلهء بنی طرف از قبائل عرب خوزستان. (جغرافیای سیاسی کیهان ص92).
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.