جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه قاس: (تعداد کل: 2)
قاس
(ع اِ) اندازه. (منتهی الارب) (دهار) (مهذب الاسماء) (برهان) (آنندراج): قاس رمح؛ ای قدر رمح. (مهذب الاسماء). || غوک را گویند که وزق باشد. (برهان) (آنندراج). چغز. غنجموش. قورباغه. || رسن کشتی. جُمَّل. || (ص) قاسی. سخت: قلب قاس؛ دلی سخت. (مهذب الاسماء). حجر قاس؛ سنگ سخت. (منتهی الارب).
قاس
(ترکی، اِ) ابرو. (آنندراج) (برهان). ابرو باشد در ترکی. (رشیدی از معین در حاشیهء برهان).