جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه فوار: (تعداد کل: 2)
فوار
[فُ] (ع مص) دمیدن بوی مشک. (منتهی الارب). انتشار مشک. || غلیان و بالا رفتن آنچه در دیگ است. || بیرون آمدن آب از زمین و جوشیدن و جاری شدن آن. || هیجان و زدن رگ. (از اقرب الموارد). || (اِ) سرجوش دیگ. (منتهی الارب).
فوار
[فَوْ وا] (ع ص) مبالغه است از فور و فوران. مؤنث آن فواره است. (از اقرب الموارد). رجوع به فواره شود.