جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه فهم: (تعداد کل: 2)
فهم
[فَ] (ع مص) دانستن و به دل دریافتن. (منتهی الارب). فهامه. فهامیه. (اقرب الموارد). || (اِمص) دریافت. || قوهء دریافت. قوهء اندریافت. ج، افهام. (فرهنگ فارسی معین). تصور شی ء از لفظ مخاطب. (اقرب الموارد) :
هرگز نرسد فهم تو در این خط
هرچند در او بنگری به سودا.ناصرخسرو.
مقدار دانش و فهم...
هرگز نرسد فهم تو در این خط
هرچند در او بنگری به سودا.ناصرخسرو.
مقدار دانش و فهم...
فهم
[فَ هِ] (ع ص) مرد زودفهم و دانا. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).