جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه فنگ: (تعداد کل: 2)
فنگ
[فَ] (اِ) زالو. زلو. (فرهنگ فارسی معین). کرمی بود بزرگ و سبز، گاه دراز شود و گاه کوتاه. (اسدی). خونجو. زالو. زلو. زرو. (یادداشت مؤلف) :
بماندستم دلتنگ، به خانه در چون فنگ
ز سرما شده چون نیل سر و روی پر آژنگ.
حکاک.
|| فلاکت و پریشانی و بی سروسامانی. || نباتی را...
بماندستم دلتنگ، به خانه در چون فنگ
ز سرما شده چون نیل سر و روی پر آژنگ.
حکاک.
|| فلاکت و پریشانی و بی سروسامانی. || نباتی را...
فنگ
[فَ] (اِخ) دهی است از بخش حومهء شهرستان مشهد که دارای 295 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصولش غله، چغندر و لوبیاست. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج9).