جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه فنود: (تعداد کل: 2)
فنود
[فَ / فُ] (ن مف مرخم) کسی را گویند که در گفتار و تکلم نمودن و رفتار توقف و تأنی نماید. قنود. || (مص مرخم، اِمص) به معنی ناله و زاری هم گفته اند. (برهان). رجوع به فنودن شود.
فنود
[فَ] (اِخ) دهی است از بخش حومهء شهرستان بیرجند که دارای 729 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله، انگور، زعفران و کار دستی مردم قالیچه بافی است. مزرعهء علیجان احمد علیا جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران 9).