جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه فشردن: (تعداد کل: 1)
فشردن
[فَ / فِ شُ دَ] (مص) فشار دادن. فشاردن. افشردن. به زور در چیزی جای دادن. چپاندن :
ز آتش بپردخت و خوردن گرفت
به چنگ استخوانش فشردن گرفت.فردوسی.
وآنگه به تبنگویکش اندر سپردْشان(1)
ور زآنکه نگنجند بدو در فشردْشان.
منوچهری.
بونعیم انگشت را بر دست نوشتگین فشرد. (تاریخ بیهقی).
- ران فشردن؛ برانگیختن اسب و بر...
ز آتش بپردخت و خوردن گرفت
به چنگ استخوانش فشردن گرفت.فردوسی.
وآنگه به تبنگویکش اندر سپردْشان(1)
ور زآنکه نگنجند بدو در فشردْشان.
منوچهری.
بونعیم انگشت را بر دست نوشتگین فشرد. (تاریخ بیهقی).
- ران فشردن؛ برانگیختن اسب و بر...
قافیهیاب برای اندروید
با خرید نسخه اندرویدی قافیهیاب از فروشگاههای زیر از این پروژه حمایت کنید:
نرمافزار فرهنگ عروضی
گنجور
گنجور مجموعهای ارزشمند از سرودهها و سخنرانیهای شاعران پارسیگوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وبسایت گنجور اینجا کلیک کنید.
دریای سخن
نرمافزار دریای سخن کتابخانهای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم میداریم.