جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه فریدون: (تعداد کل: 7)
فریدون
[فِ رِ] (اِخ) نام عقل فلک هشتم باشد که فلک البروج است. (برهان).
فریدون
[فِ رِ] (اِخ) در زبان پهلوی فرتن(1)، یکی از بزرگان داستانی مشترک اقوام هند و ایرانی است. (از حاشیهء برهان چ معین). پادشاهی است معروف که ضحاک را دربند کرد. (برهان). مطابق شاهنامهء فردوسی او پسر آتبین و از نسل جمشید است که پس از مشاهدهء ستمگریهای ضحاک تازی علیه...
فریدون
[فِ رِ] (اِخ) ده مخروبه ای است از بخش حومهء شهرستان نائین. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
فریدون
[فِ رِ] (اِخ) رجوع به شاهزاده محمد شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
فریدون
[فِ رِ] (اِخ) دهی است از دهستان بزینه رود بخش قیدار شهرستان زنجان، واقع در 51هزارگزی جنوب باختری قیدار. ناحیه ای است کوهستانی، سردسیر و دارای 466 تن سکنه. از قنات مشروب میشود. محصولاتش غلات، بنشن و میوه جات است. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج...
فریدون
[فِ رِ] (اِخ) دهی است از دهستان عربخانهء بخش شوسف شهرستان بیرجند، واقع در 72هزارگزی شمال باختری شوسف، کنار راه مالرو شوسف به گبوبه. جلگه ای است معتدل و دارای 189 تن سکنه. از قنات مشروب میشود. محصول عمده اش غله و کار مردم زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران...