جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه فروگذاشته: (تعداد کل: 1)
فروگذاشته
[فُ گُ تَ / تِ] (ن مف مرکب) مهمل. معطل. ضایع. (یادداشت بخط مؤلف). || ترک گفته. متروک. (یادداشت بخط مؤلف) : لشکر خویش بیافت پراگنده و برگشته و وی را فروگذاشته. (تاریخ بیهقی). || فراموش شده :
حکایت شب هجران فروگذاشته به
بشکر آنکه برافکند پرده روز وصال.حافظ.
رجوع به فروگذاشتن شود.
حکایت شب هجران فروگذاشته به
بشکر آنکه برافکند پرده روز وصال.حافظ.
رجوع به فروگذاشتن شود.
قافیهیاب برای اندروید
با خرید نسخه اندرویدی قافیهیاب از فروشگاههای زیر از این پروژه حمایت کنید:
نرمافزار فرهنگ عروضی
گنجور
گنجور مجموعهای ارزشمند از سرودهها و سخنرانیهای شاعران پارسیگوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وبسایت گنجور اینجا کلیک کنید.
دریای سخن
نرمافزار دریای سخن کتابخانهای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم میداریم.