جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه فرنگ: (تعداد کل: 5)
فرنگ
[فِ نَ] (اِ) بازیچهء اطفال باشد. (برهان). و معرب آن افرنجیه است اما در فرهنگهای فارسی دیگر با کاف تازی ضبط شده است. رجوع به فرنک شود.
فرنگ
[فَ رَ] (اِ) فاق و زبانه و آن در اصطلاح نجاران نرولاس باشد که از چوب کنند و تخته ای را در تخته ای بدان صورت درنشانند. (یادداشت به خط مؤلف).
فرنگ
[فَ رَ] (اِخ) مفرس فرنس و فرنج معرب آن است. (انجمن آرا). کشور فرانسه. فرنس :
سگبانْت شه فرنگ یابم
دربان شه عسقلان ببینم.خاقانی.
یکی گفتش ای یار شوریده رنگ
تو هرگز غزا کرده ای در فرنگ؟سعدی.
اسیر قید فرنگ شدم. (گلستان). رجوع به فرانسه شود. || معروف است و به عربی نصاری گویند. (برهان)....
سگبانْت شه فرنگ یابم
دربان شه عسقلان ببینم.خاقانی.
یکی گفتش ای یار شوریده رنگ
تو هرگز غزا کرده ای در فرنگ؟سعدی.
اسیر قید فرنگ شدم. (گلستان). رجوع به فرانسه شود. || معروف است و به عربی نصاری گویند. (برهان)....
فرنگ
[ ] (اِخ) نام یکی از دختران بهمن بن اسفندیار. (از فارسنامهء ابن بلخی ص 15).