جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه فته: (تعداد کل: 2)
فته
[فِ تَ] (ع اِ) سبو. ج، فتون. (منتهی الارب). لام الفعل آن به تاء بدل شده است. (اقرب الموارد). || ثمر تازه شبیه به حبه الخضرا. (فهرست مخزن الادویه).
فته
[فَتْ تَ / فُتْ تَ] (ع اِ) پشکل خشک ریزه یا سوختهء ریزه که زیر چخماق نهند تا آتش به وی درگیرد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || یک توده از خرما. (اقرب الموارد). یک لخت از خرما. (منتهی الارب).