جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه فال: (تعداد کل: 4)
فال
(ع اِ) در عربی فَأل با همزه. شگون. ضد طیره، بمعنی نیک و بد هر دو استعمال نمایند. (منتهی الارب). اغور. آغال. شگون. (ناظم الاطباء) :
من این نامه فرخ گرفتم به فال
همی رنج بردم به بسیار سال.فردوسی.
جهانجوی را آن بد آمد به فال
بفرمود کش سر ببرّند و یال.فردوسی.
کار گیتی همه...
من این نامه فرخ گرفتم به فال
همی رنج بردم به بسیار سال.فردوسی.
جهانجوی را آن بد آمد به فال
بفرمود کش سر ببرّند و یال.فردوسی.
کار گیتی همه...
فال
(اِ) کپه. بخش بخش چیزی (چهارچهار یا بیشتر یا کمتر)، چنانکه گویند: گردو فالی یک قران، یا گردوی تازه فالی صنار. (یادداشت بخط مؤلف).
-فال فال کردن؛ به توده های جدا قسمت کردن. (یادداشت بخط مؤلف).
|| مچر. یک دانه تخم مرغ که در جایی گذارند تا همه روزه مرغ در آنجا...
-فال فال کردن؛ به توده های جدا قسمت کردن. (یادداشت بخط مؤلف).
|| مچر. یک دانه تخم مرغ که در جایی گذارند تا همه روزه مرغ در آنجا...
فال
(اِخ) دهی است از دهستان گله دار بخش کنگان شهرستان بوشهر که در 71 هزارگزی جنوب خاوری کنگان و کنار راه فرعی لار به گله دار واقع است. جلگه ای گرمسیر، مالاریایی و دارای 685 تن سکنه است. آب آنجا از چاه تأمین میشود. محصول عمده اش غلات و حبوبات...