جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه فارع: (تعداد کل: 3)

فارع

[رِ] (ع ص) اسم فاعل از فرع و فروع، بمعنی بالارونده بر کوه و فرودآینده به وادی. || بلندبالای نیکوهیأت. || یک تن از اطرافیان سلطان: هو فارع من فرعه السلطان؛ او یکی از یاران سلطان است. (از اقرب الموارد). ج، فَرَعه. || جبل فارع؛ کوهی را میگویند که درازتر...

فارع

[رِ] (اِخ) قلعه ای است به مدینه، و ابن سکیت گوید اکنون خانهء جعفربن یحیی است. (از معجم البلدان).

فارع

[رِ] (اِخ) در بالای وادی الشراه قریه ای است بنام فارع که درخت خرما بسیار دارد. ساکنانش معلوم نیست از کدام قبیله اند. آبهای آن از چشمه هایی است که در زیر زمین جریان دارند. (از معجم البلدان).
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.