جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه غلامی: (تعداد کل: 6)
غلامی
[غُ] (حامص) بندگی. عبودیت. سمت غلام. غلام بودن. رجوع به غلام شود :
گر شوم بوده ای به غلامی به نزد خویش
با ریش شوم تر ببر ما هرآینه.
عسجدی (دیوان ص35).
آن را که غلامی تو دادند
او را چه غم از هزار سلطان.خاقانی.
به غلامی تو ما را به جهان خبر برآمد
گرهی ز زلف...
گر شوم بوده ای به غلامی به نزد خویش
با ریش شوم تر ببر ما هرآینه.
عسجدی (دیوان ص35).
آن را که غلامی تو دادند
او را چه غم از هزار سلطان.خاقانی.
به غلامی تو ما را به جهان خبر برآمد
گرهی ز زلف...
غلامی
[غُ ] (ص نسبی) منسوب به غلام. رجوع به غلام شود. || محبوب دوست. زن دوست. (از فرهنگ شعوری ج2 ورق 192 الف).
غلامی
[غُ] (اِ) شکلی است از مروارید که قاعدهء آن مستدیر و محیط آن مستوی و رأس آن تیز، و گویی مخروط است و قاعدهء آن بعضی از کره است. رجوع به الجماهر بیرونی ص125 و 127 و 129 شود.
غلامی
[غُ] (اِخ) دهی است از دهستان شهریاری بخش چهاردانگهء شهرستان ساری که در 36هزارگزی جنوب خاوری بهشهر قرار داد. محلی کوهستانی و معتدل مرطوب است. سکنهء آن 360 تن شیعه هستند که به مازندرانی و فارسی سخن میگویند. آب آن از چشمه و دره محلی است. محصول آن غلات، لبنیات،...
غلامی
[غُ] (اِخ) یکی از شعرای عثمانی در قرن دهم هجری قمری. رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
غلامی
[غ] (اِخ) مولانا سعید غلامی. یکی از شاعران ایران بود. در صبح گلشن آمده: غلامی از خداوندان سخن برجسته، و شاهدان مضامین رنگین به غلامی طبع والایش کمر بسته، این بیت ازوست:
غلام خویشتنم خوانده ماه رخساری
سیاه بختی من کرد عاقبت کاری.
غلام خویشتنم خوانده ماه رخساری
سیاه بختی من کرد عاقبت کاری.