جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه غریق: (تعداد کل: 3)
غریق
[غَ] (ع ص) غرق شده. ج، غَرقی. (منتهی الارب) (آنندراج). در آب غرقه شده. (مهذب الاسماء). به آب فروشونده. در آب فروشده. فرورفته در آب. در آب مرده. خبه شده در آب. کشتی شکستهء فرورفته در آب. غریق امواج. فرورفته و غوطه ورشده در موجهای دریا. (ناظم الاطباء). مغروق. غارق....
غریق
[غُ رَ] (ع ص مصغر) تصغیر غَرِق که به معنی فرورونده در آب است. (از معجم البلدان). رجوع به غَرِق شود.
غریق
[غُ رَ] (اِخ) رودباری است مر بنی سلیم را. (منتهی الارب). وادیی است متعلق به بنی سلیم. (از معجم البلدان).