جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه غرقه: (تعداد کل: 5)
غرقه
[غَ قَ] (اِخ) قریه ای است در یمامه و نخلستانی است متعلق به بنی عدی بن حنیفه. (از معجم البلدان).
غرقه
[غَ رِ قَ] (ع ص) زمین نیک سیراب. (منتهی الارب) (آنندراج).
غرقه
[غُ قَ] (ع اِ) یک شربت از شیر و مانند آن. ج، غُرَق. (منتهی الارب) (آنندراج).
غرقه
[غَ قَ / قِ] (ص) غریق. ترکیبی است از غرق + ه (نسبت). (از غیاث اللغات). در آب شده. (آنندراج). در آب فرورفته. در آب مرده. آنکه آب از سر وی بگذرد. غارق. مغروق. غرق شده. رجوع به غرق شود :
چون نمد همچو دیبه شد چه علاج(1)
چاره چه غرقه را...
چون نمد همچو دیبه شد چه علاج(1)
چاره چه غرقه را...