جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه غربی: (تعداد کل: 6)
غربی
[غَ ] (ص نسبی) منسوب به غرب(1). مقابل شرقی. مغربی : و ماکنت به جانب الغربی اذ قضینا الی موسی الامر. (قرآن 28/44). حکایت باغ غربی و آمدن خواجه. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص346). || منسوب به غرب که در تداول امروز به کشورهای اروپا و آمریکا اطلاق شود: بلوک...
غربی
[غَ] (اِخ) دهی است از دهستان از بخش خفر شهرستان جهرم. در 3هزارگزی جنوب باب انار و در 1500گزی جنوب شوسهء شیراز به جهرم قرار دارد. جلگه ای و گرمسیر مالاریائی است. سکنهء آن 361 تن و مذهب آنان تشیع است و به زبان فارسی سخن می گویند، آب آن...
غربی
[غَ] (اِخ) (الوادی ال ...) ناحیه ای است در حاکم نشین فزان در طرابلس غرب. این وادی از 104کیلومتری شمال غربی ناحیهء مزروق به جنوب غربی امتداد یافته است و در قسمت فوقانی 11 قریه دارد که هرکدام از آنها با نخلستانها محاط شده و مرکز آن تکریت است. قریهء...
غربی
[غَ رَ بی ی] (ص نسبی) منسوب است به باب الغربیه که محله ای است به بغداد و در آنسوی شط قرار دارد. (از انساب سمعانی). در معجم البلدان غَرَبه به یکی از دروازه های بزرگ دارالخلافهء بغداد اطلاق شده است و منسوب آن مطابق قاعدهء نسبت غَرَبی می شود....
غربی
[غَ] (اِخ) (397 یا 398 - 464 ه . ق.) ابوالخطاب نصربن احمدبن عبدالله بن البطر القاری الغربی. از اصحاب محاملی و عمر سماع کرد و اصحاب حدیث به سوی او رفتند. وی از جماعتی منفرداً روایت کرد، از آن جمله است: ابوالحسن بن رزق البزاز و ابوعبدالله بن یحیی...
غربی
[غَ] (اِخ) (عمار ال ...) عمار راشدی، متوفی به سال 1251 م. معروف: غربی شاعر و ادیب بود. رجوع به عمار شود. (از اعلام زرکلی چ 1).