جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه غال: (تعداد کل: 4)
غال
(اِ) سوراخ گوسفندان در کوه. (لغت فرس اسدی). مغاره ای که شبانان به جهت شبها خوابیدن گوسفندان در صحرا و دامن کوه سازند. (برهان). شکاف کوه و مغاکی که حیوانات شب در آن خسبند و متبدل غار است. (انجمن آرا) (آنندراج). سوراخی باشد که جانوران صحرایی همچو روباه و شغال...
غال
(اِ) خانه. منزل. (فرهنگ فارسی معین).
- پشه غال؛ پشه دار و جای پشه.
- || نام درخت نارون است که آن را شجره البق گویند و ترکیبی از همین ریشه است. رجوع به پشه غال شود.
- پشه غال؛ پشه دار و جای پشه.
- || نام درخت نارون است که آن را شجره البق گویند و ترکیبی از همین ریشه است. رجوع به پشه غال شود.
غال
[غال ل] (ع اِ) زمین پست درختناک. || روییدنگاه سلم و طلح. || گیاهی است. ج، غلان در همهء معانی. || خانهء چلپاسه. || (ص) بعیرٌ غال؛ شتر تشنه. (منتهی الارب).
غال
[غال ل] (اِخ) رودباری است. (منتهی الارب). غاله.