جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه علیم: (تعداد کل: 5)
علیم
[عَ] (ع ص) دانا. (منتهی الارب) (از لسان العرب) (از تاج العروس) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). ج، علماء (منتهی الارب) (لسان العرب) (تاج العروس) (اقرب الموارد) (متن اللغه)، عُلاّم. (متن اللغه) :
بهمه کار امامی، بهمه فضل تمام
بهمه باب ستوده، بهمه علم علیم.فرخی.
طالب حکمت شو ای مرد حکیم
تا از...
بهمه کار امامی، بهمه فضل تمام
بهمه باب ستوده، بهمه علم علیم.فرخی.
طالب حکمت شو ای مرد حکیم
تا از...
علیم
[عُ لَ] (اِخ) ابن جَنّاب بن هُبَل بن عبدالله بن کنانه بن بکربن عوف بن عذره بن زیداللات بن رُفَیده بن ثوربن کلب، و او از فرزندان اسدبن وَبَره بن تغلب بن حلوان بن عمران بن الحاف (یا الحافی)بن قضاعه است. وی جدی جاهلی است و چنانکه از نسب او...
علیم
[عَ] (اِخ) ابن سلمهء فهمی. ابوعمر کندی گوید که علیم از مصریانی است که به علی (ع) گروید و در جنگهای او شرکت داشت سپس با محمد بن ابی بکر وارد مصر شد آنگاه ابن خدیج نزد معاویه از وی شفاعت کرد و معاویه هنگام خلافت خود او را بخشود....
علیم
[عُ لَ] (اِخ) ابن عدی بن عمروبن معن. جدی جاهلی است از باهله از قیس بن عَلان که از عدنانیه باشند. (از تاج العروس ج 8 ص 408). و رجوع به اللباب فی تهذیب الانساب ابن اثیر شود.
علیم
[عَ] (اِخ) ابن ناربوتابن عبدالرحمان. هشتمین تن از خانان خوقند بود که از سال 1215 تا 1224 ه . ق. بر فرغانه و تاشکند حکومت کرد. (از طبقات سلاطین اسلام ص 252). در معجم الانساب زامباور (ص 411) نام او «عالم خان...» آمده است.