جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه عدلی: (تعداد کل: 2)
عدلی
[عَ] (ص نسبی) منسوب به عدل. || (اِ) قسمی از سکه بوده است. پول :
صد بوسه بر آن خط زد و گفتا که در آنجاست
سیصد درم عدلی غلطان و مدور.سوزنی.
اتفاقاً مرا صد دیناری عدلی بود گفتند باقی آن صد دینار عدلی را بیار. (انیس الطالبین ص 145). جوالهای بسیار بود...
صد بوسه بر آن خط زد و گفتا که در آنجاست
سیصد درم عدلی غلطان و مدور.سوزنی.
اتفاقاً مرا صد دیناری عدلی بود گفتند باقی آن صد دینار عدلی را بیار. (انیس الطالبین ص 145). جوالهای بسیار بود...
عدلی
[عَ] (اِخ) تخلص شعری سلطان بایزیدبن سلطان محمد فاتح است. رجوع به سلطان بایزید شود.