جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه ظهیرالدوله: (تعداد کل: 9)
ظهیرالدوله
[ظَ رُدْ دَ لَ] (ع اِ مرکب)پشتیبان دولت.
ظهیرالدوله
[ظَ رُدْ دَ لَ] (اِخ) ممدوح مسعودسعد. رجوع به شواهد ظهیر و رجوع به ابراهیم بن سلطان مسعودبن سلطان محمود غزنوی شود.
ظهیرالدوله
[ظَ رُدْ دَ لَ] (اِخ) ابومنصور وشمگیر. رجوع به وشمگیر شود.
ظهیرالدوله
[ظَ رُدْ دَ لَ] (اِخ) رجوع به بیستون بن وشمگیر شود.
ظهیرالدوله
[ظَ رُدْ دَ لَ] (اِخ)خسروشاه بن بهرام شاه غزنوی، مکنی به ابوشجاع. رجوع به خسروشاه شود.
ظهیرالدوله
[ظَ رُدْ دَ لَ] (اِخ) رجوع به مسعودبن محمود غزنوی شود.
ظهیرالدوله
[ظَ رُدْ دَ لَ] (اِخ) رجوع به نظام الملک بن نظام الملک شود. (لباب الالباب ج2).
ظهیرالدوله
[ظَ رُدْ دَ لَ] (اِخ)محمدابراهیم خان برادرزادهء آغامحمدخان قاجار. حاکم کرمان. (متوفی 1240 ه . ق.).
ظهیرالدوله
[ظَ رُدْ دَ لَ] (اِخ) علیخان، ملقب به صفاعلیشاه. داماد ناصرالدین شاه و مرید صفی علیشاه. (متوفی 1342 ه . ق.). مقبرهء او در شمیران معروف و مدفن عده ای از دانشمندان و رجال است.