جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه طود: (تعداد کل: 4)
طود
[طَ] (ع اِ) کوه. (منتهی الارب). کوه بزرگ. (منتهی الارب) (دهار) (منتخب اللغات) (مهذب الاسماء). کوه کلان. (غیاث). ج، اطواد، طوده : اگرچه در رزانت وقار طود اسم بود لطمهء موج خشم او از بحر خضم حکایت میکرد. (ترجمهء تاریخ یمینی ص369). || ریگ تودهء بلندبرآمده. (منتهی الارب). تودهء بلند...
طود
[طَ] (ع مص) پاییدن. قرار گرفتن. (منتهی الارب).
طود
[طَ] (اِخ) نام کوهی که مشرف است بر عرفه بجانب صنعاء کشیده شود و بسبب بلندی بدان سراه نیز نام دهند و سراه هر چیز پشت آن چیز باشد. (معجم البلدان).
طود
[طَ] (اِخ) شهرکی به صعید اعلی، فرازِ قوص و فرودِ اسوان دارای مناظر و بستانها، آن را امیر درباس الکردی معروف به احول، به روزگار الملک الناصر صلاح الدین یوسف بن ایوب بساخته است. (معجم البلدان).