جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه طعام: (تعداد کل: 3)
طعام
[طَ] (ع اِ) خوردنی. (منتهی الارب) (ترجمان علامهء جرجانی ص67). مقابل شراب، آشامیدنی. خورش آدمی. (دهار). مطعوم. خورد. خوراک. خور. غذا. طعم. مأکل. اُکله. طعمه. هر چیز خوردنی. خلفه. (منتهی الارب). سکر. حید. صمالخی. اکال. مائده. لوس. عروض. علاس. ج، اطعمه. جج، اطعمات. (منتهی الارب): طعام شبانگاه؛ عشاء. (دهار). اندک...
طعام
[طَعْ عا] (ع ص) بسیار طعام دهنده.