جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه طبی: (تعداد کل: 4)
طبی
[طَبْیْ] (ع مص) بازگردانیدن: یقال طبیته عنه؛ بازگردانیدم او را از وی. خواندن و کشیدن کسی را: طبیته الیه؛ خواندم وی را بسوی وی کشیدم. (منتهی الارب) (آنندراج). خواندن. (تاج المصادر بیهقی). || نیک فروهشته و سست گردیدن سر پستان شتر ماده. یقال: طبیت الناقه طبیاً شدیداً. (منتهی الارب) (آنندراج).
طبی
[طُ / طِ] (ع اِ) سر پستان مادیان و سِباع و خر و اسب و ناقه و جز آن. ج، اَطباء. (منتهی الارب) (آنندراج). و فی المثل: جاوَزَالحزامُ الطبیین؛ ای اشتد الامر و تفاقم. (منتهی الارب). پستان چارپا. (غیاث اللغات). پستان سباع. (دهار). پستان گوسفند و اشتر و سباع. (مهذب...
طبی
[طَ بی ی] (ع ص) خِلفُ طَبیٌ؛ سر پستان مجیب که همواره شیر آید. (منتهی الارب).
طبی
[طِبْ بی] (ص نسبی) منسوب به «طِب»(1). لغت طِبی، کتاب فرهنگ کلمات مربوط به طب.
(1) - Medicinal.
(1) - Medicinal.