جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه طبرسی: (تعداد کل: 8)
طبرسی
[طَ بَ] (ص نسبی) در نسبت طبرسی دو قول است: یکی اینکه منسوب به طبرستان به معنی طبرستانی است دیگر آنکه معرب تفرشی و منسوب به تفرش از توابع قم است. این اختلاف گاهی در مطلق لفظ طبرسی و گاهی در طبرسی با قید وصف بودن برای شخص معین پیش...
طبرسی
[طَ بَ] (اِخ) مؤلف روضات الجنات آرد (ص 18): ابومنصور احمدبن علی بن ابی طالب الطبرسی، از مردم طبرستان بفتح طا و با و راء و اسکان سین، چنانکه حازمی بر آن رفته و عامه نیز همین عقیده را دارند، یا فتح دو حرف نخستین با سکون سین صاحب ترجمه...
طبرسی
[طَ بَ] (اِخ) حسن بن فضل طبرسی. ملقب به رضی الدین، مکنی به ابونصر. او راست: کتاب مکارم الاخلاق که در سال 1300 ه . ق. در بولاق مصر با کتاب الوسیله العظمی فی شمائل المصطفی خیرالوری تألیف ابی المکارم زین الدین پیرمحمد دده، در حاشیه اش بطبع رسیده، و...
طبرسی
[طَ بَ] (اِخ) حسین بن محمدتقی نوری طبرسی. او راست: فصل الخطاب فی اثبات تحریف کتاب رب الارباب آغاز کتاب الحمدللّه الذی انزل علی عبده کتاباً ثنئاً لما فی الصدور. در دیباچهء کتاب گوید: این کتابی است لطیف که در اثبات تحریف قرآن، و فضایح اهل جور و عدوان فراهم...
طبرسی
[طَ بَ] (اِخ) (شیخ...) شمس الدین طبرسی نحوی. در روضات گوید: کفعمی در بلدالامین از او نقل کند و گمان دارم کتاب جواهر در نحو که بفضل بن حسن طبرسی نسبت کنند از او باشد. (روضات الجنات ص 513) و در کتاب النقض آمده است: و بعد از آن خواجه...
طبرسی
[طَ رِ] (اِخ) فضل بن حسن طبرسی(1)، مکنی به ابوعلی. طبرس منزلی است میان قاشان و اصفهان و اصل ایشان از آن بقعت بوده است. و ایشان در مشهد سناباد طوس متوطن بوده اند و مرقد او آنجاست، بقرب مسجد قتلگاه، و از اقارب نقبای آل زیاره بودند، رحمهم الله....
طبرسی
[طَ بَ] (اِخ) محمد بن فضل. صاحب روضات در ذیل ترجمهء فضل بن حسن طبرسی گوید: در باب محامده از کتاب امل الاَمل شرح حال مردی، مکنی به ابی علی طبرسی که محمد بن فضل نام دارد دیده میشود که گوید: وی عالمی پرهیزکار و عابد بود. از او ابن...