جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه صلی: (تعداد کل: 6)
صلی
[صَلْیْ] (ع مص) بریان کردن گوشت را یا در آتش افکندن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی). || در آتش درآوردن کسی. (منتهی الارب). در آتش درآوردن. (ترجمان علامهء جرجانی) (تاج المصادر بیهقی). || بد سگالیدن کسی را. (منتهی الارب). بد سگالیدن. (مصادر زوزنی). || به هلاک افکندن. || کشیدن گرمی...
صلی
[صُ لی ی] (ع مص) کشیدن گرمی آتش را. || کشیدن سختی چیزی را. || گداخته شدن به آتش. || درآمدن در آتش. (از اقرب الموارد).
صلی
[صَ لا / صِ لا] (ع مص) کشیدن گرمی آتش را. || کشیدن سختی چیزی را. || گداختن به آتش. || درآمدن در آتش. (از اقرب الموارد).
صلی
[] (ع اِ) در تجوید علامت خاصه است مواردی را که وقف جایز است لیکن وصل اولی است.
صلی
[صَ لا] (ع اِ) هیزم و فروزینهء آتش. وقود. || آتش. (اقرب الموارد).
صلی
[صُ لَی ی] (اِخ) ناحیتی است قرب زبید به یمن. (معجم البلدان).