جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه شکارچی: (تعداد کل: 1)
شکارچی
[شِ] (ص مرکب، اِ مرکب) (از: شکار فارسی + «چی»، پسوند نسبت ترکی) شکارگر. شکارکننده. نخجیرگر. شکاری. نخجیروان. دامیار. قانص. شکره. قناص. (از یادداشت مؤلف). صیاد.
- شکارچی باشی؛ میرشکار. رئیس و گردانندهء امور مربوط به شکار و سرپرست شکارچیان در دستگاههای سلطنتی. رجوع به میرشکار شود.
- شکارچی باشی؛ میرشکار. رئیس و گردانندهء امور مربوط به شکار و سرپرست شکارچیان در دستگاههای سلطنتی. رجوع به میرشکار شود.
قافیهیاب برای اندروید
با خرید نسخه اندرویدی قافیهیاب از فروشگاههای زیر از این پروژه حمایت کنید:
نرمافزار فرهنگ عروضی
گنجور
گنجور مجموعهای ارزشمند از سرودهها و سخنرانیهای شاعران پارسیگوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وبسایت گنجور اینجا کلیک کنید.
دریای سخن
نرمافزار دریای سخن کتابخانهای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم میداریم.