جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه شفیع: (تعداد کل: 6)
شفیع
[شَ] (ع ص، اِ) خواهشگر که برای دیگری شفاعت خواهد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
- شفیع الامم؛ از القاب حضرت محمد (ص) است. (از ناظم الاطباء).
- شفیع العصاه فی العرصاه؛ از القاب حضرت محمد (ص) است. (ناظم الاطباء).
- شفیع الوری؛ از القاب حضرت رسول اکرم (ص) است....
- شفیع الامم؛ از القاب حضرت محمد (ص) است. (از ناظم الاطباء).
- شفیع العصاه فی العرصاه؛ از القاب حضرت محمد (ص) است. (ناظم الاطباء).
- شفیع الوری؛ از القاب حضرت رسول اکرم (ص) است....
شفیع
[شَ] (اِخ) دهی است از دهستان دوغائی بخش حومهء شهرستان قوچان. سکنهء آن 300 تن. آب از قنات است. محصول عمده غلات. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج9).
شفیع
[شَ] (اِخ) جد عبدالعزیزبن الملک مقری. (منتهی الارب) (آنندراج).
شفیع
[شُ فَ] (اِخ) ابوصالح بن اسحاق محدث محتسب. (منتهی الارب) (آنندراج).
شفیع
[شَ] (اِخ) عباس بن رضا عباسی. از نقاشان نامی ایران است که در هندوستان بوده و آثار و تابلوهای فراوانی از وی در آن سرزمین باقی است. (یادداشت مؤلف). وی پسر رضا عباسی نقاش و مینیاتوریست نامی دورهء صفویه بود که در نیمهء دوم قرن یازدهم هجری می زیست و...
شفیع
[شَ] (اِخ) مازندرانی. از رجال ایران در نیمهء اول قرن 13 هجری بود. فتحعلی شاه صدارت خود را پس از حاجی ابراهیم بدو محول کرد. (فرهنگ فارسی معین).