جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه شرود: (تعداد کل: 3)
شرود
[شَ] (ع ص) شارد. (اقرب الموارد). رمنده. ج، شُرُد. (آنندراج) (ناظم الاطباء). رمنده. (منتهی الارب). شارد. رمنده. رموک. (یادداشت مؤلف). || قافیه شرود؛ ای سائره فی البلاد. (اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).
شرود
[شُ] (ع مص) مصدر به معنی شراد. (از ناظم الاطباء). رمیدن. (المصادر زوزنی) (آنندراج) (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد). پراکندگی رمیدن ستور. شراد. (یادداشت مؤلف). رجوع به شراد شود.
شرود
[شُ] (اِخ) دهی از دهستان عشق آباد بخش فدیشهء شهرستان نیشابور. محصول آنجا غلات است. سکنهء آن 206 تن است. آب آن از قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج9).