جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه شدید: (تعداد کل: 2)
شدید
[شَ] (ع ص) دلاور. || توانا. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ج، شِداد، اشدّاء. (اقرب الموارد). || بخیل. || سخت. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).
-شدیدالحنزوانه؛ کنایه است از تکبر و عظمت. (از اقرب الموارد).
- شدیدأدید؛ از اتباع. (مهذب الاسماء).
- شدیدالشکیمه؛ سخت لگام. سختگیر و متعصّب : شدیدالشکیمه فی الدین وثیق العزیمه...
-شدیدالحنزوانه؛ کنایه است از تکبر و عظمت. (از اقرب الموارد).
- شدیدأدید؛ از اتباع. (مهذب الاسماء).
- شدیدالشکیمه؛ سخت لگام. سختگیر و متعصّب : شدیدالشکیمه فی الدین وثیق العزیمه...
شدید
[شَ] (اِخ) شدیدبن قیس محدث است. (منتهی الارب). || لقب ابوبکر هفتمین از امرای بنی حفص. (یادداشت مؤلف). رجوع به ابوبکر شدید شود. || نام مولای ابوبکر. (منتهی الارب). || ... ابن عادبن عملاق بن لادبن سام بن نوح. (حبیب السیر). رجوع به شدادبن عاد شود.