جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه شاگردی: (تعداد کل: 1)
شاگردی
[گِ] (حامص) مقابل استادی. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). عمل شاگرد. تلمذ :
چو بشنید بوراب از او داستان
بشاگردیش گشت همداستان.فردوسی.
بشاگردیش هر که دلشاد بود
دل و دانش و دینش آباد بود.اسدی.
که کرد از خاطر خواجه مؤید
در حکمت گشاده بر تو یزدان.ناصرخسرو.
کسی را کش بشاگردی بشاید(1)
بشاگردی نشایند اوستادان.ناصرخسرو.
بشاگردی هر آنکو شاد گردد
بود روزی...
چو بشنید بوراب از او داستان
بشاگردیش گشت همداستان.فردوسی.
بشاگردیش هر که دلشاد بود
دل و دانش و دینش آباد بود.اسدی.
که کرد از خاطر خواجه مؤید
در حکمت گشاده بر تو یزدان.ناصرخسرو.
کسی را کش بشاگردی بشاید(1)
بشاگردی نشایند اوستادان.ناصرخسرو.
بشاگردی هر آنکو شاد گردد
بود روزی...