جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه سال: (تعداد کل: 7)
سال
(اِ) حرکت یک دورهء آفتاب است از نقطهء برج حمل تا نقطهء آخر برج حوت و آن را به عربی سنه گویند (برهان) سنه (دهار) (انجمن آرا) عام (دهار) (منتهی الارب) حِجَّه (دهار) حَجَّه (نصاب) حول دکتر معین در حاشیهء برهان این کلمه را در لهجه سال نو) در اوستا:...
سال
(اِ) چوبی است در هند که از آن کشتی سازند (رشیدی) (انجمن آرا) هندی درختی که از چوب آن کشتی و جهاز سازند (برهان) نام درختی است که آن را به تازی ساج گویند و بیشتر در ملک هندوستان چوب آن را در عمارات و کشتی بکار برند و چنان...
سال
- ( (اِ)( 1) شکستهء سیاه اَل در لهجهء گیلان رجوع به جنگل شناسی کریم ساعی ج 1 ص 259 و سیاه ال در این لغت نامه شود ( 1 Cnusor australi.
سال
[ل ل] (ع اِ) جای رفتن آب در رود (مهذب الاسماء) وادی فراخ دور تک درختناک ج، سُلّان، سوّال (منتهی الارب) (آنندراج).
سال
Salle - ( (اِ) (فرانسوی، اِ)( 1) اطاق بزرگ تالار ( 1.
سال
Salva 1) - در سنسکریت ) ( (اِخ)( 1) از بلاد و نواحی قدیم هند وسطی است بنوشتهء کتاب باج پران (از تحقیق ماللهند ص 150 (فهرست ماللهند).
سال
Sal - ( (اِخ)( 1) نهری است در روسیه که به رودخانهء دن میپیوندد رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود ( 1.