جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه زلال: (تعداد کل: 4)
زلال
[زُ] (اِ) کرمی را گویند که در میان برف بهم رسد و آن پرده ای است پر از آب صاف و آن آب را زلال خوانند و آن کرم را اندک حیاتی و حرکت مذبوحی هست و زلال بمعنی صاف عربی است (برهان) کرمی که در میان برف به هم...
زلال
[زُ] (ع اِ) حیوان خرداندام سفیدی است که هر گاه بمیرد آن را در آب گذارند و آب را سرد کند (از ذیل اقرب الموارد) : فهیئوا ( الی الزلال لارکب غداً فمر فی دجله (تاریخ طبری ص 1323 ج 3.
زلال
[زُ] (ع ص) ماء زلال؛ آب شیرین و خوشگوار (منتهی الارب) آب شیرین خوشگوار زود فروشونده به حلق (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) آب آسان گوار و شیرین و خوش (دهار) آب شیرین (غیاث اللغات) (آنندراج) آب سرد گوارا خوش صافی خوشگوار آب شیرین آبی که آسان به گلو فرورود...