جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه رحال: (تعداد کل: 3)
رحال
[رِ] (ع اِ) نوعی از فرش و گستردنی (ناظم الاطباء) گستردنی یمنی (آنندراج) (منتهی الارب) گستردنی یمنی یا آنکه در یمن ساخته شود (از اقرب الموارد ||) جِ رَحْل (منتهی الارب) جِ رَحْل بارها (حاشیهء دیوان منوچهری چ دبیرسیاقی ||) جِ رحل که به معنی کوچ کردن و پالان شتر...
رحال
[رَحْ حا] (ع ص) ماهر و نیک دانا در پالان نهادن و سوار شدن شتر (ناظم الاطباء) نیک دانا و ماهر در پالان نهادن (آنندراج) (منتهی الارب) نیک دانا و ماهر در پالان شتر ساختن (از اقرب الموارد ||) کسی که پالان شتر سازد (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) آنکه...
رحال
[رَ] (اِخ) دهی از دهستان حومهء بخش مرکزی شهرستان اهر سکنهء آن 8 تن آب آن از چشمه محصولات آن غلات و حبوب و ( صنایع دستی آنجا فرش و گلیم بافی است (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4.