جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه دیه: (تعداد کل: 5)
دیه
عوض از واو است و به معنای حق مقتول (قتیل) است و در تهذیب « ه» [یَ] (ع اِ) (از: ودی) جوهری گوید دیه یکی دیات است و نویسد که اصل دیه، وِدْیَه مانند شیه از وشی (از لسان العرب) حق قتیل (مقتول) و آن مالی است که بدل نفس...
دیه
[یَ] (ع مص) خونبهای کشته دادن (از منتهی الارب) خونبها دادن (دهار ||) نزدیک گردانیدن کار (از منتهی الارب ||) نره فرو کردن اسب جهت بول یا گشنی کردن (منتهی الارب).
دیه
(اِ) تلفظ و صورت قدیم کلمهء ده امروزی است و هنوز در برخی نقاط متداول است چون قزوین و هر دو حرف (یْ و ه) بسیار نرم تلفظ شود قریه (مهذب الاسماء) روستا صاحب غیاث اللغات گوید قریه مگر در کلام اهل لسان بنظر نیامده و در سراج نوشته که...
دیه
[دَ یَ] (اِ) صورتی و تلفظی از کلمهء دایه است داه دایه: المراضعه، فرزند را دیه دادن (المصادر زوزنی) -امثال: هرچه دیه گوید از درد گوید (یادداشت مؤلف) هرچه دیه گوید از در گوید (مجمع الامثال).
دیه
[] (اِخ) دهی است از دهستان دابو بخش مرکزی شهرستان آمل در 13 هزارگزی شمال خاوری آمل با 320 تن سکنه (از فرهنگ ( جغرافیائی ایران ج 3.