جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه دیماس: (تعداد کل: 5)
دیماس
(اِ) ترجمهء توضیح باشد که از واضح شدن و ظاهر گردیدن است (برهان) مؤلف انجمن آرا نویسد بدین معنی در کتب عرب و عجم ندیده ام و اصل این لغت عربی است و در اصل پارسی نیست.
دیماس
[دَ] (ع اِ) خانه (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) خانهء زیر زمین چه خانهء حیوانات چه خانهء حمام || سمج تاریک (منتهی الارب) لانهء وحوش و گودال زیرزمین و جای تاریک که روشنی بدانجا نرسد (از اقرب الموارد ||) گلخن حمام (از منتهی الارب) حمام (از اقرب الموارد) گرمابه (مهذب...
دیماس
[دَ / دی] (اِخ) زندانی است که حجاج در واسط ساخته بوده است (از معجم البلدان) نام زندان حجاج بن یوسف جهت تاریکی آن (منتهی الارب) محبس حجاج (انجمن آرا).
دیماس
[دَ / دی] (اِخ) شهری در نزدیکی دمشق (از اقرب الموارد) یاقوت می نویسد موضعی است در وسط عسقلان مکانی است مرتفع و مشرف بر عسقلان نزدیک مسجد جامع و ابوالحسن محمد بن عمر بن عبدالعزیز دیماسی بدان منسوب است (از معجم البلدان).
دیماس
[] (اِخ) یکی از شاگردان پولس که بصفت غیرت موصوف و با او بکار مشغول بود (قاموس کتاب مقدس).